کد مطلب:211027 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

مواردی که ابوبکر به مخالفت برخاست
در اینجا بحثی در ولایت و خلافت نمی كنیم چون در مجلدات دیگر و كتب قدما موضوع مفروغ عنه گردیده بلكه فقط از نظر تاریخ متذكر مخالفت ها می شویم.



[ صفحه 136]



1- با نص در خلافت امیرالمؤمنین و واقعه غدیر خم - ابوبكر گفت خلیفه معین نكرده و سقیفه را طبق نقشه قبلی به وجود آوردند. [1] .

2- مخالفت با جیش اسامه بود كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به سه هزار نفر مأمور جنگ با رومیان كرد و به نقل شهرستانی در ملل و نحل فرمود لعن الله من تخلف عنه و ابوبكر مخالفت كرد و حاضر نشد.

3- مخالفت با سهم المؤلفة قلوبهم بود كه قرآن تصریح دارد كه انما الصدقات للفقراء و المساكین و العاملین و المؤلفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل الله و ابن السبیل فریضة من الله و الله علیم حكیم آیه 61 سوره توبه

و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سهم مؤلفین قلوب را می داد و آنها اشراف عرب و بزرگانی بودند كه سهم می گرفتنند ولی چون ابوبكر متولی امر خلافت شد نوشت لازم نیست سهم آنها را بدهید - اگر اسلام آوردند فبها و اگر نه با شمشیر با آنها صحبت می كنیم - چون عمر این حكم را ابلاغ كرد آمدند نزد ابوبكر گفتند تو خلیفه ای یا عمر - گفت او خلیفه است و آنچه عمر كرده بود تأیید نمود. [2] .

4- مخالفت با سهم ذوی القربی بود از خمس كه خود پیغمبر می داد و ابوبكر با نص صریح قرآن كه می فرماید:

و اعلموا ان ما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساكین و ابن السبیل ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی كل شی ء قدیر آیه 41 سوره انفال.

كلیه اهل قبیله اقرار و اعتراف دارند كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خمس صدقات را به اقارب و مستحقین خمس در این آیه می داد و چون ابوبكر خلیفه شد سهم پیغمبر و ذوی القربی را حذف كرد [3] .

و فاطمه زهرا با او به احتجاج برخاست تا احقاق حق كند و ابوبكر ابا و امتناع كرد.



[ صفحه 137]



5- مخالفت با وراثت انبیاء بود كه حدیثی منحصرا و منفردا جعل كرد در مقابل نص صریح آیه قرآن و للرجال نصیب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنساء مما ترك الوالدان و الاقربون مما قل منه او كثر نصیبا مفروضا.

و چندین آیه دیگر كه در ارث موارد استناد است و او گفت ان النبی لا یورث و آنچه فاطمه زهرا احتجاج كرد او نپذیرفت. [4] .

6- مخالفت با نحله زهرا بود كه پیغمبر فدك را به او بخشیده و به نص آیه و آت ذاالقربی حقه فدك را نحله زهرا قرار داد و سند آن را به نام او نوشت و رد كرد و عمر این سند را پاره نمود كه فاطمه نفرین كرد و خداوند دعای او را مستجاب كرد شكمش را پاره كردند. [5] .

7- اذیت به زهرا با این مخالفت ها بود با آنكه نص صریح داشت كه هر كس فاطمه را اذیت كند مرا اذیت كرده و هر كس مرا اذیت كند خدا را اذیت كرده انه قال لفاطمه علیهماالسلام ان الله یغضب لعضبك و یرضی لرضاك [6] .

و به همین جهت فاطمه حاضر نشد كسی جز علی به جنازه اش نماز گذارد یا تشییع نماید

8- مخالفت با امر پیغمبر در كشتن ذی الثدیه كه یكی از خوارج بود و ابوبكر مانع از كشتن او شد. [7] .

9- كشتن مانعین زكوة بود كه پیغمبر تصریح فرمود مانعین زكوة را نكشید و ابوبكر با آنها جنگید. [8] .

10- كشتن مالك بن نویره بود كه به دست خالد كشت در حالی كه از مؤمنین و اعیان صحابه بود [9] كه به كشتن خالد و همان شب بدون فوت با زن او هم بستر شدن انقلابی برپا شد. قتاده انصاری به خالد غضب كرد و سخت بر او حمله نمود و ابوبكر و خالد او را پناه دادند و دادخواهی نكردند.



[ صفحه 138]



11- مخالفت ابوبكر با نوشتن احكام و سنن پیغمبر بود به طوری كه حاكم می نویسد علی و ابن عباس و سایر اصحاب به استناد حدیث نبوی كه فرمود من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه الله یوم القیامه فی زمرة الفقهاء و العلماء پیشنهاد كردند احكام و سنن اسلام نوشته شود ابوبكر مانع شد و اقدامی نكرد و پانصد حدیث كه نوشتند برای او بردند عایشه به او نشان داد صبح شد دستور داد آنها را سوزانیدند. [10] .

12- مخالفتی بود كه با پیغمبر در یوم جاء الناس من المشركین نمود و آن به شرحی بود كه كفار مشركین آمدند گفتند یا محمد ما همسایگان تو هستیم به تو و دین تو رغبت نداریم این ملك و اراضی ما می باشد باید از این سرزمین بیرون بروی پیغمبر به ابوبكر و عمر كه حاضر بودند فرمود شما چه می گوئید گفتند آنها راست می گویند رنگ پیغمبر دگرگون شد آنگاه علی را كه كفش خود را وصله می زد احضار كرد و او دستور پیغمبر را در اخراج كفار خواند و نسائی در خصایص علویه خود قضیه را نقل كرده است كه عمر و ابوبكر علیه پیغمبر با كفار مشركین موافقت نمودند. [11] .


[1] براي تفصيل اين واقعه به كتاب النص و الاجتهاد مرحوم علامه شرف الدين مولوي عاملي ص 5 به بعد مراجعه شود.

[2] اصول الفقه شافعي و حنفي - حنبلي - مالكي نقل كرده اند.

[3] تفسير كشاف در خمس به نقل النصر و الاجتهاد ص 26.

[4] به كتاب فاطمه زهرا نگارنده و الكلمة الغراء في تفصيل الزهراء علامه سيد شرف الدين مراجعه شود.

[5] النص و الاجتهاد ص 39.

[6] شرف المؤبد نبهاني به نقل صحيح بخاري - در ترجمه الزهرا در اصابه.

[7] كتاب النص و الاجتهاد ص 47 به نقل اسد الغابه.

[8] كتاب الصديق استاد هيكل ص 104.

[9] كتاب النص و الاجتهاد ص 61 به بعد.

[10] ابن كثير در تاريخ خود از مسند از حاكم نيشابوري در حديث 4845 در ص 237 ج 5 كنز العمال نقل كرده.

[11] خصايص نسائي ص 11 به نقل النص و الاجتهاد ص 79.